سخره کردن

لغت نامه دهخدا

سخره کردن. [ س ُ رَ / رِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) استهزا کردن. مسخره کردن:
بر خریدار فنون سخره و افسوس کنند
وآنگهی جز که همه تنبل و افسون نخرند.ناصرخسرو ( دیوان چ کتابخانه تهران ص 99 ).

فرهنگ فارسی

استهزا کردن مسخره کردن

جمله سازی با سخره کردن

در میان افرادی که سبک جانسن را پیش گرفتند می‌توان از بیمونت و فلچر که کمدی‌های زیبایی آفریدند نام برد. شوالیه‌ای با هاون سوزان[پانویس ۲۳] (۱۶۱۳) نام نمایش‌نامهٔ کمدی‌ای است که به هجو طبقهٔ متوسط رو به رشد و همچنین نوکیسه‌هایی که با وجود عدم داشتن اطلاعات لازم دربارهٔ ادبیات سعی در دیکته کردن سلیقهٔ خود دارند می‌پردازد. داستان از این قرار است که یک زوج بقال به جروبحث با بازیگران حرفه‌ای یک نمایش می‌پردازند تا بتوانند برای پسر بی‌سواد خود نقش اولی در یک نمایش بگیرند. در نهایت به وی نقش شوالیهٔ سیاری را می‌دهند که بر روی سپرش یک هاون در حال سوختن قرار دارد. در حالی که این پسر جوان می‌کوشد تا قلب یک شاهزاده را به دست آورد مانند دون کیشوت به سخره گرفته می‌شود. یکی از امتیازهای بیمونت و فلچر این است که هر دو به روشنی دریافته بودند که چطور فئودالیسم و شوالیه‌گری تبدیل به نخوت و تظاهر شده و طبقات اجتماعی جدیدی در حال رشد هستند. یکی دیگر از سبک‌های رایج تئاتر در دوران جاکوبی نمایش‌نامهٔ انتقام بود که توسط جان وبستر و توماس کید گسترش یافت.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال فنجان فال فنجان فال اوراکل فال اوراکل فال ماهجونگ فال ماهجونگ