لغت نامه دهخدا
( رگ آور ) رگ آور. [ رَ وَ ] ( ص مرکب ) پررگ. قوی:
سرخ است و سطبر است و رگ آورگردن
آری چو چنین است چه شاید کردن.سوزنی.
( رگ آور ) رگ آور. [ رَ وَ ] ( ص مرکب ) پررگ. قوی:
سرخ است و سطبر است و رگ آورگردن
آری چو چنین است چه شاید کردن.سوزنی.
( رگ آور ) پر رگ قوی
💡 طناز و پر هراس و چو پستانست در لباس کناس و دیر آس و میانش رگ آور است