دراز مژه

لغت نامه دهخدا

درازمژه. [ دِ م ُ ژَ / ژِ ] ( ص مرکب ) دراز مژگان. آنکه مژگانی طویل دارد. أوطف. أهدب. سبلاء. هدباء: عین سَبلاء؛ چشم درازمژگان. ( از منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

آنکه مژگانی طویل دارد

جمله سازی با دراز مژه

ای به نظاره شده‌ای دیده باز سهل مبین در مژه‌های دراز
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
داشاق
داشاق
مبدأ
مبدأ
مهوا
مهوا
انس
انس