خورشید دمیدن. [ خوَرْ / خُرْ دَ دَ ] ( مص مرکب ) طلوع آفتاب. برآمدن آفتاب. ( از آنندراج ): گفتم ای بخت بخسبیدی و خورشید دمید گفت با اینهمه از سابقه نومید مشو.حافظ ( از آنندراج ).
فرهنگ فارسی
طلوع آفتاب بر آمدن آفتاب
جمله سازی با خورشید دمیدن
بسیاری از ایزدان آریایی با پدیدههای طبیعت ارتباط داشتند و نیایش آنها در همهجا و در هر حال با دگرگونیهای این پدیدهها در روز و شب، در سرما و گرما، و در بهار و تابستان مربوط میگشت و این نکته سبب میشد که از همان دوران زندگی مشترک هندوایرانیان به تدریج نوعی گاهشماری مشابه برای جشنها و نیایشها رایج شود. نام ماهها آنگونه که در کتیبههای هخامنشی باقی است، نشان میدهد که در نزد این دسته از آریاییها فعالیتهای کشاورزی و نیازهای ناشی از آن با مراسم دینی مربوط بودهاست و اینهمه نقش مهمی در زندگی عامه داشتهاند. جشنهای پاییزی که به شادی تأثیر خجستهٔ خورشید در تابستان، افزودن حاصل و پروردن دام بود، به میترا خداوند دشتها و رمهها و پروردگار خورشید ارتباط داشت و مهرگان خوانده میشد. جشن بهار که به شادی پایان یافتن سرما و آغاز دمیدن سبزه و کشت بود، از آنجهت که با تجدید حیات کشتزارها بود و برای کشاورزان اهمیتی خاص داشت، نوروزش میخواندند.