لغت نامه دهخدا
خشخاش کاری کردن. [ خ َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) کاشتن خشخاش. کشت خشخاش کردن. ( یادداشت بخط مؤلف ).
خشخاش کاری کردن. [ خ َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) کاشتن خشخاش. کشت خشخاش کردن. ( یادداشت بخط مؤلف ).
کاشتن خشخاش کشت خشخاش کردن
💡 سیم با بودن کاری کردنی و بردن باری بردنی که برنده آن بار و کننده آن کار را، بیت:
💡 در ایجس کسی کاری کردن، به معنای در حمایت و سایه قدرتی بزرگ کاری کردن است. در لغت، ایجس به معنای حمایت یا تامین نیز هست.