خر بربط

لغت نامه دهخدا

خر بربط. [ خ َ رِ ب َب َ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) خرک ساز. خرک سازهای زهی چون تار و بربط و سه تار و امثال آن:
گاو وعنبر فکن برهنه تن است
خر بربط بریشمین افسار.خاقانی.

فرهنگ فارسی

خرک ساز خرک سازهای زهی چون تار و بربط و سه تار.

جمله سازی با خر بربط

گه لب بسوی باده و گه دست سوی گل گه گوش سوی بربط گه چشم سوی یار
هرکاو نوای بربط عشقش بود به گوش از ره کجا ز چنگ و نی و عود می‌رود
بر بربط ما نه زیر ماندست و نه بم تا کی گویی قلندری و غم و غم
بس جره‌ها در جو زند بس بربط شش تو زند بس با شهان پهلو زند سرهنگ ما سرهنگ ما
با سر زلف تو بربط گفتگوئی می کند صوفی آسا هی مکررهای های وهوئی می کند
کنون که فرصت عمر است خوش غنیمت دان شراب و شاهد و مطرب نوای بربط و عود
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
نقض یعنی چه؟
نقض یعنی چه؟
کص یعنی چه؟
کص یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز