جرم کردن

لغت نامه دهخدا

جرم کردن. [ ج ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) گناه کردن. تقصیرکردن:
چون بود عدل برآن کو نکند جرم عذاب
زی من این هیچ روا نیست اگر زی تو رواست.ناصرخسرو.ما جرم چه کردیم نزادیم بدان وقت
محروم چراییم ز پیغمبر و مضطر.ناصرخسرو.گفتی نظر خطاست تو دل میبری رواست
خود کرده جرم و خلق گنه کار میکنی.سعدی.این جرم بتنها در جهان نه من کرده ام.( گلستان ).
رجوع به جرم و ترکیبات ذیل آن شود.

فرهنگ فارسی

گناه کردن تقصیر کردن

جمله سازی با جرم کردن

بازی‌های کلی‌تری وجود دارند که غیر قرینه هستند. مشابه دوراهی زندانی‌ها، بهترین نتیجه همکاری است و بازیگرها برای نقض کردن بازی انگیزه دارند. بر خلاف دوراهی زندانی متقارن، در این حالت، یکی از دو بازیگر چیز بیشتری برای بدست‌آوردن یا از دست دادن دارد. این نوع بازی به صورت یک دوراهی زندانی توصیف شده‌است که در آن زندانی یک غیبت هنگام وقوع جرم (بهانه) دارد برای همین به آن بازی غیبت هنگام وقوع جرم هم گفته می‌شود.
عناصر جرم یا ارکان تشکیل‌دهندهٔ جرم شرایطی‌اند که اثباتشان برای محکوم کردن مجرم به ارتکاب جرم لازم است. در نظام حقوقی مدنی رومی–ژرمنی عناصر جرم به دو دستهٔ عناصر عمومی جرم و عناصر اختصاصی جرم تقسیم می‌شود. در حقوق کیفری عمومی عناصر عمومی بررسی می‌شوند و در حقوق کیفری اختصاصی عناصر اختصاصی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال انبیا فال انبیا فال تاروت فال تاروت فال سنجش فال سنجش