تن تننا
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
جمله سازی با تن تننا
عهد با ساقی ببستم تننا توبه را دیگر شکستم یللی
وقتی مولوی میگوید: «تنتن تننا یاهو» یا میگوید: «ای مطرب خوش قاقا تو قیقی و من قوقو» (البته اینجور کارهای مولوی نسبت به باقی کارهایش مثل نسبت یک به صدهزار است. او یک مثنوی هفتاد منی و یک دیوان صدوچهلپنجاه منی دارد گهگاه تک و توکی اینها را هم ضمناً دارد) یا وقتی یک بابایی میگوید: «نیبون نیبون گی و بلی گیبون» اینان، مولوی و آن بابا هیچ کار بد و خطرناک و حتی تازهای نکردهاند. گمان نمیکنم هیچ ادیبی حق داشته باشد ازین شطحیات نه خدایا شطحگونههای مافوق معنی خشمگین شود؛ زیرا اینها اشعاری است تا آسمان اصوات پرواز کرده… چه عالم عجیبی را حکایت میکند، خواه این عالم یا آن جذبه ناشی از شور و حال صوفیانه در لحظات وصول به مبدأ اعلا باشد، خواه ناشی از صعود بخارات معنوی معدوی به کلّه حاصل خوردن یک رأس کتلت دستهدار مع نیم بطر ویسکی جمشید جم در خلوت روشنفکرانهٔ دکهٔ «آبجی کوکوی ارمنی-فرانسوی» ضمن افکار شریفی از قبیل اینکه: «خب امشب که نشد امشب که شوهره آمد.» طفلک «جوگولی جیگون» نقاش ریزهنقش «شوشولی موشون» من… و چه قبیل حالات شریف دیگر.