تارک شدن

لغت نامه دهخدا

تارک شدن. [ رِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) چیز آموخته را فراموش کردن. ( فرهنگ نظام ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) چیز آموخته را فراموش کردن.

جمله سازی با تارک شدن

آغاز دومین مرحله، بعد از اسلام و جدا شدن سرو از ریشه باستانی است. بعد از اسلام سرو به نگاره‌های تزیینی تبدیل می‌شود. وهم‌چنین از ماهیت و بار مذهبی خود تن رها می‌کند؛ که تنها با دوخط منحنی پیوسته به هم کشیده می‌شود. کم‌کم تارک آن به یک سو خمیده می‌شود؛ و در اینجاست که نطفه بته‌جقه بسته می‌شود؛ و شاخه‌هایش به نقش و نگاره‌های تبدیل می‌شود که جزو طبیعت سرو نیست.
در ساعت ۱۱ صبح، دادستان کل مادورو تارک ویلیام ساب در تلویزیون دولتی ظاهر شد و اظهار داشت که گوایدو و حامیان وی با «عواقب بعدی» مواجه خواهند شد. یک سرباز حامی مادورو در ۱۱:۰۸ براثر شلیک گلوله‌ای از ناحیه گردن مصدوم شد. در ساعت ۱۱:۱۲ صبح، معترضانی که نزدیک لا کارلوتا بودند با گشوده شدن آتش توسط نیروهای مادورو در ابعاد گسترده متفرق شدند و دقایقی بعد تعداد زیادی زخمی بر زمین بر جای ماند. در ساعت ۱۱:۴۲ زرهی‌های متعلق به وفاداران مادورو تهاجم خود به معترضان را شروع کردند و برخی از معترضان را زیر گرفته مصدوم کردند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نخود فال نخود فال احساس فال احساس فال انبیا فال انبیا فال امروز فال امروز