لغت نامه دهخدا
بند وبلا شدن. [ ب َ دُ ب َ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) چیزی را از کسی ( یا کسانی ) با تدبیرهای گوناگون اخذ کردن وبدست آوردن. تیغ زدن. ( فرهنگ عامیانه جمال زاده ).
بند وبلا شدن. [ ب َ دُ ب َ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) چیزی را از کسی ( یا کسانی ) با تدبیرهای گوناگون اخذ کردن وبدست آوردن. تیغ زدن. ( فرهنگ عامیانه جمال زاده ).
چیزی را از کسی با تدبیر های گوناگون اخذ کردن و بدست آوردن. تیغ زدن.
💡 ای پند گوی هوشمند جان و دلم را شد پسند از روی و مویش بند و بند پندی مگو بندی میار
💡 گفتی که مرغ جانت را بند و قفس بسیار شد این هم نماند، ای جان، بسی نزدیک شد پرواز او
💡 این سیستم شامل بند و یک تونل ۲۹۰۰ متری بهطور میانگین سالانه حدود ۲۵۵ میلیون متر مکعب آب را به حوضه زایندهرود منتقل میکند.
💡 و نيز: دو دستت بند و بادت در دهان باد! (ريشه اينمثل آنست كه دو مرد خواستند از دريا بگذرند. يكى از آن دو، چون مشك خويش پر باد كرد،دهانه اش محكم نبست و چون به ميانه دريا رسيد، باد از مشك به در رفت و موج او را دربر گرفت. مرد از دوست خويش يارى خواست و او گفت: دو دستت بند ساز! و دهانت پرباد!)
💡 نیرنگ چشم او فره، بر سیمش از عنبر زره زلفش همه بند و گره، جعدش همه چین و شکن
💡 مى گوئيم بله همينطور است، اما اين اخلاق و دستوراتش مانند قوانين آنان در نظر آنهائىكه مى خواهند بند و بارى نداشته باشند مسخره اى بيش نيست و لذا مى بينيم كه هيچسودى به حالشان نداشته است.