بد حاشیه

لغت نامه دهخدا

بدحاشیه. [ ب َ ی َ / ی ِ ] ( ص مرکب ) آنکه اشخاص بد در اطراف خویش دارد. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

آنکه اشخاص بد در اطراف خوسش دارد.

جمله سازی با بد حاشیه

فریسی در میان نیم میلیون نفر فریسی در حاشیه جنوبی دریای شمال در هلند و آلمان گفتگو می‌شود.
و گاه خواهد که از حرارت آتش شوق آب شود و حاشیه‌ی بساط دوستی را از لوث وجود بدان آب بشوید.
در هیچ فن کتابی از ابناء فضل نیست کان را نخوانده شخص تو از متن و حاشیه
از هر چه در این ملک نی‌ام کم، بیشم از حاشیه بیگانه و با شه خویشم
«روز سیب» داستان مردم حاشیه شهر تهران است که به خاطر فقر شدید مالی و برای حل کوچک‌ترین مشکلات زندگی، چاره ای جز دزدی ندارند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شمع فال شمع فال تاروت فال تاروت فال فنجان فال فنجان فال اعداد فال اعداد