بد جنم

لغت نامه دهخدا

بدجنم. [ ب َ ج َ ن َ ] ( ص مرکب ) در تداول عامه، بدخوی. بدخلق. بدقلق. کج خلق. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

در تداول عامه بدخوی کج خلق.

جمله سازی با بد جنم

من در دنیایی معلق زندگی می‌کردم که در آن هر روز بدون امید به بهبود اوضاع، از خواب بیدار می‌شدم… در نظام استالینیستی می‌توانستی زندگی کنی به شرط آنکه جنم داشته باشی. اما در رژیم نازیستی- که نظامی بر پایه کار ماشینی بود- مفهوم بقا بی‌معنا بود. سیستم نازی همه‌چیز را بلعیده بود. نازیسم یک نظام کار ماشینی سختگیرانه بود.
احمد طالبی‌نژاد نویسنده و منتقد سینما دربارهٔ وی معتقد است: آقای انتظامی (عزت‌الله انتظامی) از آن دسته آدم‌هایی بود که جنم بازیگری داشت یعنی شاید بتوان گفت از کودکی چنین شاخصه‌ای در ذاتش وجود داشته و می‌شد پیش‌بینی کرد که او روزی آدم بزرگی خواهد شد. در فیزیک ظاهری‌اش هم نشانه‌هایی وجود داشته، چشم‌های درشت او که به شدت گیرا و پرنفوذ بود را در کمتر کسی دیده‌ام. البته این موضوع مقداری ژنتیکی بود و برادرش قدرت‌الله انتظامی هم این ویژگی را داشت.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
گوت
گوت
نحوه
نحوه
عندلیب
عندلیب
آهنگر
آهنگر