باغبانی کردن

لغت نامه دهخدا

باغبانی کردن. [ غ ْ / غ ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) پرستاری از باغ. بستان بانی. باغ پیرایی کردن.

فرهنگ فارسی

پرستاری از باغ

جمله سازی با باغبانی کردن

مردان این روستا بیشتر به کشاورزی، دامداری و باغبانی مشغول هستند و زنان این روستا به جوراب بافی، کیسه بافی، جاجیم بافی، فرش بافی، کت بافی، جلیقه بافی و بافت‌های دیگر، خیاطی و درست کردن لبنیات از جمله کره، ماست، دوغ و پنیر و شیره‌ها و مرباها و رب‌ها مشغولند.
برای مدیریت باغ، بسیاری از جنبه‌های مهم باغبانی مانند تکثیر، رشد مولد، باغبانی تجاری، محوطه‌سازی سخت و نرم، مدیریت آفات، بیماری‌ها و سلامت گیاه، از جمله درک صحیح از قوانین گذرنامه گیاهی (واردات و صادرات) و همچنین درک جهانی از جلوگیری از گسترش بیماری‌ها، گیاهان و آفات مهاجم وجود دارد. مدیریت کردن یک تیم از داوطلبان اغلب جنبه‌ای از این نقش در باغ‌های عمومی یا فضاهای خیریه مانند نشنال تراست یا میراث انگلستان است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
شهرت
شهرت
ژرف
ژرف
لطیف
لطیف
فال امروز
فال امروز