اطلاق شدن

لغت نامه دهخدا

اطلاق شدن. [ اِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) استعمال شدن. مثال: حیوان بر انسان هم اطلاق شود. ( از فرهنگ نظام ).اطلاق شدن کلمه بر چیزی ( بصورت مجهول )؛ استعمال شدن و دلالت کردن آن بر مفهومی. ( از اقرب الموارد ). || اطلاق شدن بر؛ افتادن بر. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

استعمال شدن. مثال: حیوان بر انسان هم اطلاق شود. اطلاق شدن کلمه بر چیزی.

جمله سازی با اطلاق شدن

💡 (فاطر) از ماده (فطور) در اصل به معنى شكافتن است، و از آنجا كه آفرينشموجودات همانند شكافته شدن ظلمت عدم، و بيرون آمدن نور هستى است، اين تعبير در موردخلقت و آفرينش به كار مى رود، مخصوصا با توجه به علوم روز كه مى گويد مجموعهعالم هستى در آغاز توده واحدى بوده كه تدريجا شكافته شده، و بخشهائى از آن جداگرديده، اطلاق كلمه (فاطر) بر ذات پاك خداوند مفهوم تازه تر و روشنترى به خودمى گيرد.

💡 بـايـد تـوجـه داشت كه ورود در اصل به معنى حركت به طرف آب، و نزديك شدن به آناست ولى بعدا به هر نوع داخل شدن بر چيزى كلمه ورود اطلاق شده است.

💡 جـواب ايـن تـوهـم هـمـان اسـت كـه گـفـتـيـم، بـا ايـن توضيح كه نصرت همواره در جايىاسـتعمال مى شود كه شخص نصرت شده هم خودش مختصر نيرويى داشته باشد و هم بهضميمه نيروى ناصر كارى را از پيش ببرد، به طورى كه اگر اين نصرت نبود نيروىخـود او كـافـى نـبـود كـه شـر را از خـود دفـع كـنـد، و بـنـىاسـرائيل در هنگام بيرون شدن از مصر مختصر نيرويى داشتند. پس اطلاق كلمه (نصرت) در آن هنگام مناسب است.

💡 نظر در نسبت با عقل و تعقل است و به ديد باطنى اطلاق مى شود. ترس او به مقدماتگناه، بزرگ است، چنان كه از پولدار شدن، از رياست و مقام برحذر است.