لغت نامه دهخدا
ستوق. [ س َ س ُت ْ تو ] ( معرب، اِ ) درم نبهره منقوش و قلب، معرب سه تو. ( منتهی الارب ) ( النقود ص 147 ) ( جوالیقی ص 203 ).
ستوق. [ س َ س ُت ْ تو ] ( معرب، اِ ) درم نبهره منقوش و قلب، معرب سه تو. ( منتهی الارب ) ( النقود ص 147 ) ( جوالیقی ص 203 ).
۱ - سه تار ستار.
[ویکی فقه] سُتّوق از جمله الفاظی است که در فقه کاربرد دارد.
درهم مغشوش و ناخالص را سُتّوق می گویند.
تبیین معنای سُتوق
ستّوق تعریب شده از دو کلمه فارسی «سه» و «توق» به معنا طبقه و لایه است. این عنوان به درهمی اطلاق می شد که لایه اصلی و میانی آن از مس یا سرب و یا فلزی دیگر بود، لیکن دو لایه رویین و زیرینش آب نقره کاری و به عنوان نقره داد و ستد می شد.
کاربرد سُتوق در باب تجارت
این عنوان به مناسبت در باب تجارت به کار رفته است.ستّوق از دراهم تقلبی و مغشوش به شمار می رود و معامله با آن جز در مواردی صحیح نیست.
💡 در سده دهم میلادی، پادشاهی بوداییِ سَکاهای ایرانیتبار ختن تنها دولتشهر واقع در حوضه تاریم بود که هنوز توسط ترکهای اوغوزِ بودایی در فرمانروایی قوچو یا ترکهای مسلمان قراخانی فتح نشده بود. در اواخر این سده، ختن درگیر مبارزه با قراخانیان مسلمان شد. فتوحات اسلامی شهرهای بودایی در شرق کاشغر با گرویدن سلطان ستوق بغراخان، خانِ قراخانی، به اسلام در سال ۹۳۴ آغاز شد. ستوق بغراخان و پس از او پسرش موسی تلاشهایشان را در جهت تبلیغ اسلام در میان ترکان و نیز لشکرکشی به دیگر مناطق متمرکز کردند. و بدین شکل بود که جنگی طولانی میان کاشغر اسلامی و ختن بودایی آغاز شد. گفته میشود علی ارسلان، برادرزاده یا نوه ستوق بغراخان، طی نبرد با بوداییان کشته شد.