اهمه

لغت نامه دهخدا

اهمه. [ اَ هََ م َ / م ِ ] ( ص ) پاره شده و ناقص. ( برهان ) ( هفت قلزم ) ( مؤید الفضلا ). لغت دساتیری است که از ترکیب «ا» و «همه » ساخته اند. ( حاشیه برهان چ معین ).

فرهنگ فارسی

پاره شده و ناقص

جمله سازی با اهمه

این روابط معنایی در میان اهمه اعضای مترادف‌های مرتبط وجود دارد. اعضای (واژه‌های) مترادف مجزا می‌توانند از طریق روابط لغوی نیز به هم مرتبط شوند. برای مثال (یک معنای) از اسم مدیر مرتبط با (یک معنا از) کلمه مدیریت می‌باشد که از آن نوعی ارتباط ریخت‌شناسی معنایی است.
اللهم و ايما مسلم اهمه امر الاسلام و احزنه تحرباهل الشرك عليهم فنوى غزوى، اوهم بجهاد فقعد به ضعف او ابطات به فاقة اواخره عنهحادث عنه حادث... اوجب له ثواب المجاهدين، و اجعله فى نظام الشهداء و الصالحين. (595)
اندکی پس از نیمه شب یکشنبه ۲۹ نوامبر، خبر مرگ پپه کاله اهمه جا پیچید و علت مرگ او به‌طور رسمی سکته قلبی اعلام شد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
حلما یعنی چه؟
حلما یعنی چه؟
کپه اقلی یعنی چه؟
کپه اقلی یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز