انشاط

لغت نامه دهخدا

انشاط. [ اِ ] ( ع مص ) فربه گردانیدن علف ستور را. || خداوند ستور بانشاط شدن، یا خوش اهل گردیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). خداوند ستور نشاطی گشتن. ( تاج المصادر بیهقی ). || گزیدن مار. || گره گشادن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). گشادن گره. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ). || دراز کردن گره یا بند شتران. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). دراز کردن پای بند شتران. ( آنندراج ). دراز کردن انشوطة عقال و گشودن آن. ( از اقرب الموارد ). || ربودن چیزی را. || استوار کردن. || بی قصد گرفتن شتران را و راندن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).
انشاط. [ اَ / اِ ] ( ع اِ ) چاه نزدیک تک که دلو از آن به یک کشیدن برآید. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به ذیل اقرب الموارد شود.

فرهنگ فارسی

چاه نزدیک تک که دلواز آن بیک کشیدن بر آید.

جمله سازی با انشاط

عبدالرحمن عزام (عربی: عبد الرحمن حسن عزام؛ زاده: ۸ مارس ۱۸۹۳ – درگذشته: ۲ ژوئن ۱۹۷۶) نخستین دبیرکل اتحادیه کشورهای عربی در اجلاس انشاط در تاریخ ۲۲ مارس ۱۹۴۵ شد و تا سال ۱۹۵۲ در این منصب باقی ماند. او عموی عبدالوهاب محمد حسن عزام است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال تک نیت فال تک نیت فال کارت فال کارت فال تماس فال تماس