ابن ابی داود
فرهنگ فارسی
جمله سازی با ابن ابی داود
پس از دفع بابک و بازگشت به دربار خلیفه معتصم، افشین در پی فرصتی بود تا به بودلف دست یابد. در این باره دو روایت موجود است. روایتی که تنوخی آورده که افشین به نحوی بر ابودلف دست یافت و قصد جانش را کرد. خلیفه که این جریان را فهمید ابن ابی داود را به نزدش فرستاد و وی با تهدید، ابودلف را رهانید و به نزد خلیفه آورد. روایت دیگر که بسیار معروف تر است در کتاب تاریخ مسعودی آمده که علت معروف بودنش بی شک زیبایی روایت بیهقی و تصویرگریها، توصیفات و صحنه آراییهای دقیق اوست. بیهقی اینگونه روایت کرده که افشین به پاس خدمتی که در شکست دادن بابک به معتصم کرده بوده از او در مستی میخواهد که دستش را بر ابودلف گشاده کند. خلیفه نیز میپذیرد لیک پس از هوشیاری اندیشه مند و میشود از کار خود پشیمان پس ابن ابی داود را فرا میخواند و از او میخواهد که به هر حیله شده به گونهای که خلیفه نامی از خلیفه برده نشود و سخنش نشکند ابودلف را از دست افشین خلاص کند. ابن ابی داود نیز نزد افشین میرود و هرچه تضرع میکند افشین وقعی نمینهد و از تصمیم خود برنمیگردد ناچار برخلاف خواست خلیفه از او نام میبرد و ابودلف را خلاص میکند. افشین نیز از خلیفه گله مند میشود و به او شکایت میبرد اما خلیفه سمت ابن ابی داود را میگیرد و افشین را شماتت میکند؛ و البته این زمینهای میشود برای ناراحتی خلیفه از افشین و قتل او.