صلام

لغت نامه دهخدا

صلام. [ ص َ/ ص ِ / ص ُل ْ لا ] ( ع اِ ) مغز کُنار. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

مغز کنار

جمله سازی با صلام

پر کرکس که می‌زد نالهٔ زار صلامی داد کر کس را به مردار
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چای فال چای فال فرشتگان فال فرشتگان فال اوراکل فال اوراکل فال پی ام سی فال پی ام سی