شبعان

لغت نامه دهخدا

شبعان. [ ش َ ] ( ع ص ) سیر. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). ج، شِباع و شَباعا. ( اقرب الموارد ).
شبعان. [ ش َ ]( اِخ ) نام کوهی است در بحرین. ( از معجم البلدان ).
شبعان. [ ش َ ] ( اِخ ) نام قلعه است درمدینه در دیار اسیدبن معاویة. ( از معجم البلدان ).

جمله سازی با شبعان

قال رسول الله صلّى اللّه عليه و آله: ليس بالمؤ من الذى يبيت شبعان و جاره جائعالى جنبه.مستدرك / 8 / 429
80- بدانكه در هر يك از سه ماه شريف شبى است بسيار شريف در ماه رجب (ليلةالرغائب ) است كه شب جمعه اول ماه باشد و در شبعان (ليلة البرات ) و (ليلةالرحمه و المباركه ) است كه شب نيمه آن باشد و در ماه رمضان (شب قدر) است كه ازتمامى شبها افضل و بالاتر است. (منه )
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
سلیطه
سلیطه
خویش
خویش
الم
الم
نجات
نجات