شارقه

لغت نامه دهخدا

( شارقة ) شارقة. [ ق َ ] ( اِخ ) شارجه. رجوع به شارجه شود.
شارقة. [ رِ ق َ ] ( ع ص ) چیزی روشن. ( غیاث ) ( آنندراج ). || ( اِ ) روشنی آفتاب. ( غیاث ) ( آنندراج ).
شارقة. [ رِ ق َ ] ( اِخ ) قلعه ای است به اندلس. ( منتهی الارب ). حصنی است در اندلس از اعمال بلنسیه، واقع در خاور اندلس. ( معجم البلدان ).

فرهنگ فارسی

قلعه ایست باندلس. حصنی است در اندلس از اعمل بلنسیه واقع در خاور اندلس.

جمله سازی با شارقه

زائرین می‌توانند از دوراه ساحلی به موقع مسجد تاریخی برسند. از طریق شارقه (شارجه) ذَید، مسافی.
مداومت بر اين كلمات بعد از صلاه در آناء الليل اقلا پانصد مرتبه منشاءحصول رؤياى صادقه و وصول سير به مفاتيح شارقه است و مشخص است كه وجودشرائط در همه حال ضرور است.(407)
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
شی یعنی چه؟
شی یعنی چه؟
چیپ یعنی چه؟
چیپ یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز