سیاووش

لغت نامه دهخدا

سیاووش. ( اِخ ) رجوع به سیاوش شود.

فرهنگ اسم ها

اسم: سیاووش (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: siyāvuš) (فارسی: سياووش) (انگلیسی: siyavush)
معنی: سیاوش، ( = سیاوش )

جمله سازی با سیاووش

چون سیاووش زآتش به سلامت گذرد هر که امروز در اندیشه فردا سوزد
چون سیاووش مسلم گذرد از آتش هر که مردانه تواند ز می ناب گذشت
سیاووش بنشست با او به تخت به دیدار او شاد شد شاه سخت
ز غم مست از شراب گریه مدهوش در آتش راند مرکب چون سیاووش

چون سیاووش رفته زآفت نو وآمده باز همچو کی خسرو

سیاووش را هم به فرجام کار بکشت و برآورد از ایران دمار
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
ویو
ویو
توحید گوی
توحید گوی
دول
دول
آغاز
آغاز