زعازع

لغت نامه دهخدا

زعازع. [ زُ زِ ] ( ع ص ) ریح زعازع؛ باد سخت جنباننده اشیاء. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
زعازع. [ زَ زِ ] ( ع اِ ) حوادث زمانه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). شدائد دهر. از زعزعة است. ( از اقرب الموارد ). زلازل دهر. شدائددهر. سختی های روزگار. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).
زعازع. [ زَ زِ ] ( اِخ ) شهری است نزدیک عدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). شهری به یمن نزدیک عدن. ( از معجم البلدان ).

جمله سازی با زعازع

زعازع به عربی ( الَزعازع )، روستایی است در دهستان المقاطر از توابع استان شبوه در کشور یمن در شبه جزیره عربستان.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
شی یعنی چه؟
شی یعنی چه؟
باوانم یعنی چه؟
باوانم یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز