دو اسپه

لغت نامه دهخدا

دواسپه. [ دُ اَ پ َ / پ ِ ] ( ص نسبی، ق مرکب ) دواسبه. ( ناظم الاطباء ). رجوع به دواسبه شود.

فرهنگ فارسی

۱ - ( صفت ) دارای دو اسب: درشکه دو اسبه. ۲ - بتعجیل بشتاب: دو اسبه رفتن.

جمله سازی با دو اسپه

کجا به صحبت یاری به عیش بنشستم؟ که هجر تیغ کشیده دو اسپه در نرسید
گریخت صبر دو اسپه ز هجر تو مشکل که نارسیده به ملک عدم فرود آید
دو اسپه سوار ار شود پیش اوی به دو ماه آید همی جنگ جوی
اگر دو اسپه دواند به گرد تو نرسد گل پیاده که او بر صبا سوار آید
دل کو دو اسپه از غم خوبان همی‌گریخت عشقش عنان گرفته به سوی تو می‌کشد
در عرصه عمی و جهالت دو اسپه‌اند در شاهراه دانش و بینش پیاده‌اند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال زندگی فال زندگی فال تک نیت فال تک نیت فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال عشق فال عشق