دهن تنگ

لغت نامه دهخدا

دهن تنگ. [ دَ هََ ت َ ] ( ص مرکب ) تنگ دهن. که دهانی تنگ دارد اعم از انسان یا کوزه و شیشه و جز آن. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به ماده تنگ دهان شود.

فرهنگ فارسی

تنگ دهن.

جمله سازی با دهن تنگ

از معنی فهم و دهن تنگ تو ادراک یک نکته بیان کرده سخن دور کشیده
از بس که هوای دهن تنگ تو دارد دل در تپش بیخودی آهنگ تو دارد
گشاد از دهن تنگ تو دلم آری ز غنچه مرغ چمن را بود هزار گشاد
ارباب یقین ده یک‌یک ذره گرفتند شکل دهن تنگ تو از روی گمانی
روزی بپرس از دهن تنگ خود که تو عاشق نگشته‌ای ز چه رو بی‌نشانیا