دست کوه
فرهنگ فارسی
جمله سازی با دست کوه
ای مانده زیر سنگ وقار تو دست کوه وی یافته شکوه تو برنه حصار دست
اگر گشتی گران بر تیشهاش دست به باد دست کوهی ساختی پست
ز یک دست دریا ز یک دست کوه شده دیو از آن کوه و دریا ستوه
به یک دست کوه و به یک دست آب همه جای نخجیر و بزم و شباب
در جوانی میگرفتم من که تیغ از دست کوه عاقبت پیری گرفت از دست گیرایی مرا