دست کندن

لغت نامه دهخدا

دست کندن. [ دَ ک َدَ ] ( مص مرکب ) کنایه از افسوس و پشیمانی خوردن. ( برهان ). کنایه از دست گزیدن و افسوس و پشیمانی خوردن.( آنندراج ). دست بدندان کندن. دست به دندان گزیدن.

فرهنگ فارسی

کنایه از افسوس و پشیمانی خوردن

جمله سازی با دست کندن

💡 مهم‌ترین صنعت مردم این منطقه با دست کندن معدن‌های نمک و سوار کردن این نمک‌ها بر روی شتر است.

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
عزیز یعنی چه؟
عزیز یعنی چه؟
اسرع وقت یعنی چه؟
اسرع وقت یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز