خوش قواره

لغت نامه دهخدا

خوش قواره. [ خوَش ْ / خُش ْ ق َ رَ / رِ ] ( ص مرکب ) خوش اندازه. متناسب. ( یادداشت مؤلف ). مقابل بدقواره.
- جامه خوش قواره؛ متناسب.
- زمین خوش قواره؛ با ابعاد متناسب.

فرهنگ فارسی

خوش اندازه متناسب

جمله سازی با خوش قواره

و به همين جهت بسيار مى شد كه بهره كشى از آن زبان بسته ها، مستلزم رفتارى مى شدكه از نظر خود آن حيوانات بسيار ظالمانه بود، و اگر حيوان زبان مى داشت وخودشناظر در سرنوشت خود بود فريادش از اين زورگوئى هاى عجيب بلند مى شد، چه بسيارحيوانى كه بدون داشتن هيچ جرمى مظلوم واقع مى شد، و چه بسيار حيوان ستم كشى كه ازظلم صاحبش به استغاثه در مى آمد و امروز هم در مى آيد، و كسى نيست كه به دادشبرسد، و چه بسيار ستمكارى كه بدون هيچ مانعى به ظلم خود ادامة مى دهد، چه ب سيارحيواناتى كه بدون داشتن هيچگونه استحقاق، زندگى لذت بخشى دارند، و تنها بهخاطر اينكه سگ خوش قواره اى است از كاخ ‌ها و بهترين ماشين ها و بهترين غذاها برخوردارباشند، و فلان اسب فقط به خاطر اينكه نژاد خوبى دارد در ناز و نعمت بسر برده و درمساله تخم گيرى از او استفاده كنند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
جستجو یعنی چه؟
جستجو یعنی چه؟
باوانم یعنی چه؟
باوانم یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز