لغت نامه دهخدا خوابیده دست. [ خوا / خا دَ / دِ دَ ] ( ص مرکب ) دست کرخ شده. دست بیحس شده: اخدار؛ خوابیده دست و پای سست اندام گردانیدن. ( منتهی الارب ).
جمله سازی با خوابیده دست عوام، احساس سنگینی که گاهی به شخصی که خوابیده دست میدهد را به وسیله آن توجیه میکنند. پدیده پزشکی [فلج خواب] در واقع همان بختک است..