خشنه

لغت نامه دهخدا

خشنه. [ خ َ ش ِ ن َ ] ( ع ص ) مؤنث خشن. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از لسان العرب ). ج، خَشِنات: و ینبت البنفسج فی المواضع الطلیلة الخشنة. ( ابن بیطار ).
- ارض خشنة؛ زمین درشتناک. ( یادداشت بخط مؤلف ).
خشنه. [ خ ُ ن َ ] ( ع مص ) مصدر دیگر است در «خشانة» رجوع به «خشانه » شود.
- ذوخشنه؛ صعب. منه: هو ذو خشنه؛ ای صعب. ( از ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

مصدر دیگر است در [ خشانه ]

جمله سازی با خشنه

💡 خمیس خشنه (به عربی: خمیس الخشنة) یک شهر در الجزایر است که در استان بومرداس واقع شده‌است. خمیس خشنه ۵۸٬۵۷۳ نفر جمعیت دارد.