لغت نامه دهخدا
تخت زمین. [ ت َ زَ ] ( اِخ ) ده کوچکی از بخش رامیان شهرستان گرگان است که در بیست وهفت هزارگزی خاور رامیان و دوهزارگزی باختر شوسه گرگان - شاهرود واقع است و 30 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3 ).
تخت زمین. [ ت َ زَ ] ( اِخ ) ده کوچکی از بخش رامیان شهرستان گرگان است که در بیست وهفت هزارگزی خاور رامیان و دوهزارگزی باختر شوسه گرگان - شاهرود واقع است و 30 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3 ).
ده کوچکی از بخش رامیان شهرستان گرگان است که در بیست و هفت هزار گزی خاور رامیان و دو هزار گزی باختر شوس. گرگان شاهرود واقع است و ۳٠ تن سکنه دارد.
💡 روز آن روز است، کآن خورشید تابان سرزند دولت آن دولت، که او باشد شه تخت زمین
💡 تخت زمین به جنبش اگر اوفتد چه بیم رخش سپهر از حرکت ایستد چه باک
💡 بر تخت زمین تو پادشاهی و فلک نه تاج زمردی بود بر سر تو
💡 هرکه شد تاجدار و تختنشین تاج او آسمان و تخت زمین