تجمع کردن

لغت نامه دهخدا

تجمع کردن. [ ت َ ج َم ْم ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) گردآمدن. رجوع به تجمع شود.

فرهنگ فارسی

گرد آمدن.

جمله سازی با تجمع کردن

زرتشت احمدی راغب، به حکم دادگاه انقلاب، روی هم رفته، به اتهام اهانت به خمینی و خامنه‌ای، براندازی حکومت جمهوری اسلامی، تبلیغ علیه نظام، مصاحبه با رسانه‌های معاند نظام، تشویش اذهان عمومی، برهم زدن امنیت ملی، اخلال در نظم عمومی با تجمع کردن، چند بار، محاکمه شده‌است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
علامت یعنی چه؟
علامت یعنی چه؟
کص یعنی چه؟
کص یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز