اویس قرن

لغت نامه دهخدا

اویس قرن. [ اُ وَ س ِ ق َ رَ ] ( اِخ ) یکی از تابعیان است:
کجاست جابر انصار و کو اویس قرن
ابوعبیده جراح و مالک اژدر [ اشتر ].ناصرخسرو.رجوع به اویس قرنی شود.

فرهنگ فارسی

یکی از تابعیان است

جمله سازی با اویس قرن

این حب نازنین چو ازان بوم و بر گذشت در حرب منکران چو اویس قرن فتاد
بوی اقبال بهر بقعه که هست از در اوست که به یثرب اثر آه اویس قرن است
شده شام دل آشفتۀ غمگین خوشبوی مگر از طرف یمن بوی اویس قرن است
هر کجا هست بدلدار قرینم از جان دل ما در طلب دوست اویس قرن است
وه چه سر است که آن روز خدا در محشر بهر یک دیدن اویس قرن آمد بیرون
از رتبت اویس قرن ‌گشت مشتهر وز صفوت عقیق یمن یافت اشتهار
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
ستارگان
ستارگان
کونی
کونی
سیالیت
سیالیت
مابه التفاوت
مابه التفاوت