لغت نامه دهخدا
الماس پیکانی. [ اَ س ِ پ َ / پ ِ ] ( ترکیب وصفی ) ظاهراً نوعی از الماس نوکدار است که بشکل پیکان باشد. ( بهار عجم ) ( آنندراج ):
اختیار طالع اختر گناه من نبود
آسمانم گفت این الماس پیکانی بگیر.سلیم ( از بهار عجم ).
الماس پیکانی. [ اَ س ِ پ َ / پ ِ ] ( ترکیب وصفی ) ظاهراً نوعی از الماس نوکدار است که بشکل پیکان باشد. ( بهار عجم ) ( آنندراج ):
اختیار طالع اختر گناه من نبود
آسمانم گفت این الماس پیکانی بگیر.سلیم ( از بهار عجم ).
ظاهر نوعی از الماس نوکدار است که بشکل پیکان باشد.
💡 اختیار اختر طالع گناه من نبود آسمانم گفت این الماس پیکانی بگیر