استوار شده

لغت نامه دهخدا

استوارشده. [ اُ ت ُ ش ُ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) موثوق. رجوع باستوار شدن شود.

فرهنگ فارسی

موثوق

جمله سازی با استوار شده

در سال ۱۸۶۲م اوسلار خطی برای زبان آبخازی ابداع کرد که بر مبنای الفبای سیریلیک بود و شیوهٔ نگارش آن بر پایه گویش بزیب استوار شده بود. کتاب درسی مجزا و ترجمه‌ای از کتب مذهبی نیز طی دورهٔ گسترش زبان آبخازی، یعنی اواخر سده ۱۹م و اوایل سده ۲۰م منتشر شد. زبان نوشتاری آبخازی، پیش از انقلاب اکتبر، کمتر توسعه یافته بود و فقط توسط معدودی از افراد باسواد، به کار برده می‌شد.
این بنا با نمای آجری و پلانی خورشیدی شکل و مدور روی سکوی دایره مانند استوار شده و دارای ۳۴ کنگره به ارتفاع ۶ متر است. پوشش این گنبد دوپوش از نوع عرقچین ساخته شده است، مقبره آن در یک سرداب با طاق قوسی شکل و دیوارچینی قلوه سنگ قرار دارد. بر اساس شواهد موجود برج آرامگاه شاهزاده حسین کردان از آثار دوره سلجوقیان به شمار می رود و بنای دیگری در شمال این برج مشاهده می شود که متعلق به بی‌بی نساء خواهر شاهزاده حسین است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
استخاره کن استخاره کن فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال نخود فال نخود