ادران. [ ] ( اِخ ) ابن اشک پدر شاپور اشکانی... و اردوان را در سیرالملوک آذروان نوشتست، آفدم، یعنی آخر و نسب او چنین گوید: آذروان بن بوداسف بن اشه بن ولداروان بن اشه بن اسفان. ( مجمل التواریخ والقصص ص 32 ). و ظاهراً این کلمه محرف اردوان است.
ادران. [ اِ ] ( ع مص ) چرکین گردیدن. || چرکین کردن. شوخگن گردانیدن. ( زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). || چریدن شتران علف ریزه خشک را.
ادران. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ دَرَن.
ادران (کرج). ادران روستایی از توابع بخش آسارا شهرستان کرج در استان البرز ایران است.
این روستا در دهستان آدران قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۰۰ نفر ۱۲خانوار ) بوده است.
مردم روستای ادران تات هستند و زبان شان تاتی است.
آدران. آدُران
(یا: آذران) عنوان آتشکده ها یا معابد کوچک محلی و روستاهای بیش از دَه خانوار زردشتیان. آتش آدران پیوسته روشن نبود و فقط در مراسم آیینی افروخته می شد. در قدیم آتش آدران به نشانۀ پیوند چهار طبقۀ اجتماعیِ آثرونان (روحانیان )، ارتشتاران، کشاورزان و پیشه وران بود و از چهار آتشی که هر کدام سه بار تطهیر می شدند فراهم می آمد. مراسم تخت نشین این آتش، در مقایسه با آتش بهرام، از تشریفات و شکوه کمتری برخوردار بود. هر چند سال یک بار با آتش بهرام تطهیر می شد.