چکاره

لغت نامه دهخدا

چکاره. [ چ ِ رَ / رِ ] ( ص نسبی ) ( از: چه + کار + هَ، پسوند ) اهل چه کار و عامل کدام عمل و شاغل کدام شغل. || ( ص مرکب ) نابکار. ( ناظم الاطباء ). رجوع به چکاری شود. || باطل و بیفایده. ( ناظم الاطباء ). رجوع به چکاری شود. || در تداول عامه،کنایه از کسی که بی علت و سبب و بدون جهت در امری و کاری مداخله کند، چنانکه گویند: فلان کس چکاره است ؟

فرهنگ فارسی

( چه استفهام کار ا ه ) ۱ - ( صفت ) اهل چه کار عامل کدام عمل شاغل کدام شغل ?: (( پدر و مادر دختر چکاره اند ۲ ) ) ? - نابکار ۳ - باطل بیفایده. ۴ - کسی که بدون سبب در امری مداخله کند: (( فلان کس چکاره است ? ) )

جمله سازی با چکاره

💡 گر تربیت نیاید، چون من کسی زجودت از لطف بنده پرور، خود کس چکاره باشد

💡 با یاد آخرت، غم دنیا چکاره است؟ در کشور یقین، نبود جای رشک و ریب

💡 ای عشق گاه جان طلبی گاه دین و دل اینها زدیگری یست بگو من چکاره ام

💡 محو توایم آینه دیگر چکاره است خوار توایم دولت و عزت کجا بریم

💡 دیدیم زهر چشم تو عمر دوباره بود معلوم ما نشد که تبسم چکاره بود

اسرار کردن یعنی چه؟
اسرار کردن یعنی چه؟
طولانی یعنی چه؟
طولانی یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز