لغت نامه دهخدا
ننگ و ناموس. [ ن َ گ ُ ] ( ترکیب عطفی، اِ مرکب ) ننگ و نام. آبرو. حرمت:
کی گمان داشتم که آخر کار
ننگ و ناموس را نهی به کنار.ضیاء اصفهانی.
ننگ و ناموس. [ ن َ گ ُ ] ( ترکیب عطفی، اِ مرکب ) ننگ و نام. آبرو. حرمت:
کی گمان داشتم که آخر کار
ننگ و ناموس را نهی به کنار.ضیاء اصفهانی.
ننگ و نام. آبرو. حرمت
💡 گفتند وداع ننگ و ناموس در کوی قلندری نشستند
💡 بینوایان درت بی ننگ و ناموس آمده پاکبازان ره تو از دو عالم بی نشان