گندم کاری

لغت نامه دهخدا

گندم کاری. [ گ َ دُ ] ( حامص مرکب ) کاشتن گندم. رجوع به گندم شود.

فرهنگ فارسی

کاشت گندم.

جمله سازی با گندم کاری

هیچ گندم کاری و جو بر دهد دیده‌ای اسپی که کرهٔ خر دهد
و غیره اشاره کرد یکی از مهمترین منابع درآمد مردم این روستا گندم کاری و دامداری است و بیشترین کشت میوه ای این منطقه به انگور و سیب البالو تعلق دارد. [نیازمند منبع]
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشق فال عشق فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال انگلیسی فال انگلیسی فال ورق فال ورق