گنج عرش. [ گ َ ج ِ ع َ ] ( ترکیب اضافی، اِمرکب ) مأخوذ است از حدیث: ان للّه کنزاً ( یا کنوزاً ) مفتاحه ( یا مفاتیحها ) السنة الشعراء: هم امارت هم زبان دارم کلید گنج عرش وین دو دعوی را دلیل است از حدیث مصطفی.خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 18 ).
فرهنگ فارسی
ماخوذ است از حدیث: ان لله کنزا مفتاحه السنه الشعرائ
جمله سازی با گنج عرش
زهی شاهی که ناید غیر اندر رشته وصفش ز گنج عرش اعظم هر دری شهوار میآید