لغت نامه دهخدا
چهارپیر. [ چ َ ] ( اِخ ) خلفای اربعه. چهاریار:
گه با چهارپیر زبان کرده در دهن
گه با دوطفل در دهن افکنده ریسمان.خاقانی.
چهارپیر. [ چ َ ] ( اِخ ) خلفای اربعه. چهاریار:
گه با چهارپیر زبان کرده در دهن
گه با دوطفل در دهن افکنده ریسمان.خاقانی.
خلفای اربعه ٠ چهار یار
💡 گه با چهار پیر زبان کرده در دهن گه با دو طفل در دهن افکنده ریسمان