لغت نامه دهخدا
ونه در. [ وَ ن َ دَ ] ( اِخ ) دهی است جزو دهستان قاقازان بخش ضیأآباد شهرستان قزوین در 24 هزارگزی راه شوسه، دارای 144 تن سکنه و ایلات نشین است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).
ونه در. [ وَ ن َ دَ ] ( اِخ ) دهی است جزو دهستان قاقازان بخش ضیأآباد شهرستان قزوین در 24 هزارگزی راه شوسه، دارای 144 تن سکنه و ایلات نشین است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).
💡 نه در کفری تمام ونه در دین هم گه این و گه آن مُذَبْذِبِین خواهی مرد
💡 نه در دل رای ونه در عقل تدبیر بگفته بر دو عالم چار تکبیر
💡 دل سر زلف تو را بگرفت و از عالم گذشت نه به فکر رفته ونه در غم آینده شد
💡 مگر دیوار من کوتاه تر بود که در ملکم نه دیوار ونه در بود
💡 گل دو رنگ چون عاشق منافق یکسوی زرد و یکسوی لعل، باطن دیگر و ظاهر دیگر، رنگ و بهرنگ مینماید و مس بهزر میانداید، اگر از وی وفای معشوقان جویی رخ زرد عاشقان پیش دارد و اگر نیز عاشقان طلبی عارض لعل معشوقان آرد، شراب ناز در قدح نیاز ریخته و عاشقی با معشوقی برآمیخته، نه در معشوقی صاحب جمال ونه در عاشقی صاحب کمال.
💡 و گفت: تواضع آن باشد که کس را به خود محتاج نه بینی نه در این جهان ونه در آن جهان.