ناوقت

لغت نامه دهخدا

ناوقت. [وَ ] ( ق مرکب ) ناهنگام. بی موقع. به ناوقت. به ناگاه. نه بوقت. بی گاه. بی هنگام. نه بموقع خود:
رویم چو گل زرد شد از درد جهالت
وین سرو به ناوقت بخمّید چو چنبر.ناصرخسرو.

فرهنگ فارسی

نه بموقع خودبی موقع نابهنگام.یابه ناوقت. نابهنگام: رویم چوگل زردشدازدردجهالت وین سروبناوقت بخمیدچوچنبر. ( ناصرخسرولغ. )

جمله سازی با ناوقت

رویم چو گل زرد شد از درد جهالت وین سرو به ناوقت بخمید چو چنبر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
دیکته
دیکته
سطح
سطح
هیز
هیز
خویش
خویش