فوغ

لغت نامه دهخدا

فوغ. [ ف َ وَ ] ( ع اِمص ) سطبری دهن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
فوغ. [ ف َ ] ( ع مص ) دمیدن بوی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به فوج و فوح شود.

فرهنگ فارسی

دمیدن بوی

جمله سازی با فوغ

ای ز فوغ طلعتت! شمس و قمر منورا پایهٔ آستانت از پایهٔ عرش برترا
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
درس یعنی چه؟
درس یعنی چه؟
سرانجام یعنی چه؟
سرانجام یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز