چارگاه

لغت نامه دهخدا

چارگاه. ( اِ مرکب ) چهارگاه. نام شعبه ای از موسیقی. ( غیاث ). اصطلاحی در موسیقی. مقامی از موسیقی. اسم آهنگی از موسیقی. نام دستگاهی در موسیقی ایرانی. نام یکی از آهنگ های موسیقی ایران. || کنایه باشد ازکالبد عنصری که مرکب از اربعة عناصر است. ( غیاث ).
چارگاه. ( اِ مرکب ) قلب چراگاه. ( آنندراج ):
به خشتی نقش صد اژدر نمودی
مقام چارگاه خر نمودی.فوقی ( در تعریف نقاشی فرهاد از آنندراج ).

فرهنگ عمید

= چهارگاه
جای چریدن حیوانات علف خوار.

فرهنگ فارسی

چهار گاه. نام شعبه ای از موسیقی. اصطلاحی در موسیقی. نام دستگاهی در موسیقی ایرانی.

جمله سازی با چارگاه

به یک گوشه گیری، قد چارگاه شده از فراق سه گاهش دو تاه
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال رابطه فال رابطه فال قهوه فال قهوه فال امروز فال امروز