چاره سنج

لغت نامه دهخدا

چاره سنج. [ رَ / رِ س َ ] ( نف مرکب ) مدبر. با تدبیر. آنکه در کارها تأمل و تدبیر کند:
ز شادی بفرزانه چاره سنج
بسی تحفه ها داد از مال و گنج.نظامی.

فرهنگ عمید

کسی که در کاری بیندیشد و راه چاره را بسنجد و دریابد، چاره اندیش: ز شادی به فرزانهٴ چارهسنج / بسی تحفهها داد از مال و گنج (نظامی۶: ۱۱۲۸ ).

فرهنگ فارسی

مدبر. با تدبیر. آنکه در کارها تامل و تدبیر کند.

جمله سازی با چاره سنج

ز شادی به فرزانه چاره سنج بسی تحفه‌ها داد از مال و گنج