واقع بین

لغت نامه دهخدا

واقعبین. [ ق ِ ] ( نف مرکب ) حقیقت بین. رجوع به واقع شود.

فرهنگ عمید

آن که حقیقت امر را می نگرد.

فرهنگ فارسی

(صفت ) ۱ - آنکه حقیقت واقع را بیند. ۲ - طرفدار مسلک واقع بینی ر آلیست

جمله سازی با واقع بین

احنف گفت: من ترا بسبب آنچه در خزائن خداوند است، نکوهش نمی کنم نکوهش من ترا از آن رو است که تو آنچه خداوند از خزائنش فرو فرستاده است، در خزانه نهاده ای و در واقع بین ما و خداوند حائل شده ای.
ترامپ گفته از ازدواج سنتی حمایت می‌کند. در خصوص تصمیم ابرگفل در برابر هاجز دیوان عالی در خصوص قانونی سازی سرتاسری ازدواج همجنس، او گفت: «من ترجیح می‌دادم، می‌دانید، ایالت تصمیم بگیرند؛ ولی آن‌ها تصمیم گرفتند… پس، در نقطهٔ معینی شما باید در خصوص آن واقع بین باشید.»
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال شمع فال شمع فال تاروت فال تاروت فال رابطه فال رابطه