قواضب

لغت نامه دهخدا

قواضب. [ ق َ ض ِ ] ( ع ص، اِ )ج ِ قاضب. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بمعنی تیغهای بران. ( آنندراج ): و مردم شهر اندر حالت اختلاط کتایب و اختراط قواضب و تمکین یافتن نیزه ها در سینه ها و شمشیرها در مفاصل و اعضا با ایشان مقاومت نتوانند کرد. ( تاریخ بیهق ص 14 ). رجوع به قاضب شود.

فرهنگ عمید

= قاضب

جمله سازی با قواضب

زمین ز سم مراکب چوگوی در طبطاب فلک ز تف قواضب چو موم بر آذر
هو سیف حق لاتزال کلیلة عن صفحتیه قواضب الایام
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
اصرار یعنی چه؟
اصرار یعنی چه؟
شی یعنی چه؟
شی یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز