به فرّ سپهدار فرخنده فال شد آن شهر پردخته در هفت سال
آیا بود که باز ببینم جمال شاه خرم شود بطلعت فرخنده فال شاه
ای شاه راز طلعت فرخنده فال تو در دیده روشنائی و در سینه بی غمی
به هاشم نژادان فرخنده فال چو این مژده آمد پس از پنج سال
دلیر زمان سام فرخنده فال که او را نباشد به گیتی همال
برخاست بوی گل ز در آشتی درآی ای نوبهار ما رخ فرخنده فال تو