غیابت

لغت نامه دهخدا

غیابت. [ غ َ ب َ ] ( ع اِ ) تک چاه و تاریکی.این کلمه را در عربی با تاء مربوطه نویسند، ولی در رسم الخط قرآن کریم به تاء کشیده آمده است: و أجمعوا أن یجعلوه فی غیابت الجب ( قرآن 15/12 )؛ و در دل کردند که او را [ یوسف را ] در کنج چاه کنند. ( تفسیر کشف الاسرار ج 5 ص 14 ). رجوع به غَیابة شود.
غیابة. [ب َ ] ( ع مص ) درآمدن چیزی در چیزی. ( منتهی الارب ). فروشدن چیزی در چیزی و ناپدید گردیدن. ( از اقرب الموارد ). غَیاب. غِیاب. غیبت. غُیوبَت. ( اقرب الموارد ).
غیابة. [ غ َ ب َ ] ( ع اِ ) تک چاه و وادی. ( منتهی الارب ). کنج چاه. ( تفسیر کشف الاسرار ج 5 ص 14 ). تاریکی. ( ترجمان علامه جرجانی تهذیب عادل ) ( مهذب الاسماء ). ج، غیابات. ( مهذب الاسماء ) ( اقرب الموارد ). عمق و تک چاه و غیره. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). قعر چاه و دره. ( از اقرب الموارد ): و أجمعوا اءَن یجعلوه فی غیابت الجب. ( قرآن 15/12 ). رجوع به غَیابَت شود. || وقعنا فی غیابة؛ یعنی در زمین پست و گودال افتادیم. || آنچه بپوشد ترا از چیزی. غیابة کل شی ٔ؛ ما یسترک منه. ( از منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). آنچه ترا از دیدن یا درک چیزی بازدارد. || قبر. گور. غَیاب. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ عمید

۱. قبر، گور.
۲. گودال.
۳. قعر، ته.
۴. ته چاه.
۱. درآمدن چیزی در چیزی.
۲. ناپدید شدن.

فرهنگ فارسی

تک چاه و تاریکی

جمله سازی با غیابت

در غیابت شد فراقت در مجلس ما آتش افروز جان های باقی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال میلادی فال میلادی فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال تاروت فال تاروت فال راز فال راز